R
RSS
مهمان
مهمان
به واسطه تنگی شلوار ناچار بند شلوار را گشودم تا جریان خون را بتوانم تعقیب کنم سیلی محکم دیگری صورتم را نوازش داد و مجدالدوله دشنامم میداد که «کارت به جایی رسیده که بند شلوار شاه را باز میکنی!»
ادامه مطلب.....
ادامه مطلب.....