R
RSS
مهمان
مهمان
بقچه حمام به دست داشت یک گوشه راه میرفت که تیر خورد و افتاد. دویدم طرفش داغی گلوله شکمش را شکافته بود. مچ دستهایش را گرفتم قدرتم را جمع کردم و همانطور که عقبعقب میرفتم به زحمت میکشیدمش سمت خودم.
ادامه مطلب.....
ادامه مطلب.....